فروپاشی ساختار قرون وسطایی
در چارچوب الگویی که نیوتن آن را توسعه داده بود، به قدری محاسبات دقیق و اکتشافهای نو انجام گرفت که در نهایت فیزیک قدیم آمادهی تغییر الگویی دیگر شد.
ماجرای گالیله مواد اولیه را برای نمایشنامههائی فراهم کرد که افرادی مانند برتولت برشت" مارکسیست، جیو ماکس برود، گرترود فان لفورت؟ کاتولیک به اجرا در آوردند. در روزگار ما فتواهای پاپ ژان پل دوم درباره کنترل موالید و انتصاب زنان به مقام کشیشی مانند فتواهای پیشینیان وی در حوزه نجوم و خورشید مرکزی، اعجاب دانشمندان و مورخان را برانگیخت. سال ۱۹۷۹ او رسما اعلام کرد که پس از گذشت ۳۵۰ سال از مرگ گالیله، قصد دارد توسط یک کمیسیون، اسناد و مدارک محکومیت گالیله را بررسی کند. اما زمانی که بررسی ها به پایان رسید، در طی سخنانی که در ۳۱ اکتبر ۱۹۸۲ ایراد کرد، آشکارا در مورد اعتراف به خطاهای پیشینیان و دادگاه تفتیش عقاید (که امروزه آن را مجمع آموزه های دینی نام نهاده اند) سکوت اختیار کرد و در عوض گناه آن را به گردن اکثریت الهیدانان آن زمان انداخت که چرا به آن مسئله اهتمام نورزیده اند. «این کار نوعی اعادهی حیثیت بود که البته راه به جایی نبرد».
با وجود این چهره های دیگری کار گالیله را ادامه دادند. پس از گذشت دو نسل، یافتههای گالیله توسط ریاضی دان، فیزیکدان و منجم معروف، سیر اسحاق نیوتن، استاد دانشگاه کمبریج، استحکام یافت و مورد تأیید قرار گرفت. شاهکار او اصول ریاضی فلسفه طبیعی" نام دارد که در ۱۶۸۷ منتشر شد. نیوتن در کتاب مذکور سه اصل از اصول متعارف مکانیک و قانون جاذبه را، که دو دهه پیش کشف شده بودند، ضابطه بندی کرد. علاوه بر این، قوانین او برای بررسی حرکت اجرام آسمانی به کار برده شد. بدین ترتیب علم «مکانیک سیارات» قابل تحقق گشت. به گفته ی نیوتن نیرویی به نام نیروی جاذبه باعث می شود که برای مثال، سیب از درخت به زمین بیفتد و ماه با زمین پیوند داشته باشد. به علاوه، کشف طبیعت نور و الکتریسیته توسط نیوتن با ابداع حساب دیفرانسیل و انتگرال توسط لایب نیتس همزمان شد.به جای زمان و مکان نیوتنی، چیزی قرار گرفت که فضا- زمان نامیده شد و دارای چهار بعد بود و انجام محاسبات آن به وسیله ی هندسه اقلیدسی غیرممکن بود.کپلر و گالیله تنها سرنخهایی از یک نظریه جامع و بزرگتر را به دست داده بودند. در حالی که نیوتن با استفاده از یافته های آنها و کسانی دیگر، نظامی نو و متقاعد کننده برای عالم وضع کرد که از نظر کمی اثبات مستدل و معقول داشت و طبق قوانین دقیق ریاضیاتی بود. بدین ترتیب نیوتن، پس از گالیله دومین بنیانگذار علم دقیق و فیزیک نظری کلاسیک شد.
در آغاز قرن بیستم بود که واقع گرائی بی واسطه و تعین گرایی و تقلیل گرایی که در تصویر نیوتن از عالم مشهود بود، توسط نسبیت انیشتین و نظریه کوانتوم زیر سؤال رفت. اینجا بود که بر همه آشکار شد که فیزیک هرگز نمی تواند چنان که نیوتن فرض می کرد، بدون توجه به منظر شخص ناظر، نظام عالم را فی نفسه به سادگی تشریح کند. اگرچه نظریه ها و مدل های فیزیک نمی توانند واقعیت ها را در سطح اتمی (واقع گرائی ساده) تشریح کنند، اما به صورت سمبولیک و گزینشی می توانند ساختار عالم را به تصویر بکشند و پاسخگوی خوبی برای پدیده های قابل مشاهده باشند. یک واقع گرائی انتقادی که به واقعیت های فیزیکی و مادی وقوف دارد، در طی مشاهداتش پیوندی خلاقانه بین تفسیر و تجربه برقرار می کند، اگر چه این کار آسانی نیست .
در چارچوب الگویی که نیوتن آن را توسعه داده بود، به قدری محاسبات دقیق و اکتشافهای نو انجام گرفت که در نهایت فیزیک قدیم آمادهی تغییر الگویی دیگر شد. فیزیک جدید به نحو بی سابقه ای نشان داد که زمان و مکان امور بینهایت انعطاف پذیرند که دیگر نمی توان آنها را به صورت تکههایی جدا از هم درک کرد.
اوایل قرن بیستم آلبرت انیشتین (۱۹۵۵-۱۸۹۷) مدل جدید خود از جهان را ارائه کرد و از دنیای بی کران فیزیک نیوتنی کاملا فاصله گرفت. ممکن است این مدل از معادلات مبنایی نظریه ی نسبیت عام که در ۱۶-۱۹۱۴ ارائه کرد، برگرفته شده باشد. او با برجسته کردن سرعت نور ( 300.000 کیلومتر در ثانیه) یک ثابت تغییرناپذیر و مطلق برای طبیعت به دست داد. در طبیعت چیزی وجود ندارد که سریع تر از نور حرکت کند و سرعت حرکت آن برای تمامی ناظران یکسان باشد. حتی در صورتی که ناظران نسبت به یکدیگر به سرعت در حال دور یا نزدیک شدن باشند. انیشتین به وسیله این نظریه ثابت کرد که ثابت های فیزیک نیوتنی یعنی جاذبه، زمان و مکان اموری نسبی اند. اکنون این دو به هم بافته شده اند تا یک ماهیت فیزیکی جدید به نام فضا۔ زمان بیافرینند. جرم، فضا- زمان را خمیده می کند و بدین ترتیب نیروی جاذبه چیزی نیست جز خمیدگی فضا- زمان توسط جرم هایی که در آن وجود دارند.
در نتیجه به جای زمان و مکان نیوتنی، چیزی قرار گرفت که فضا- زمان نامیده شد و دارای چهار بعد بود و انجام محاسبات آن به وسیلهی هندسه اقلیدسی غیرممکن بود. انیشتین پیش بینی کرد که نور کهکشان ها و ستاره های دوردست اگر از کنار ستاره ای با جرم زیاد مانند خورشید عبور کند، دچار خمیدگی می شود (دو برابر حالتی که فیزیک نیوتنی پیش بینی می کرد). این نظریه با اندازه گیری هایی که ادینگتون در طی یک خورشیدگرفتگی کامل در می ۱۹۱۹ انجام داد، به اثبات رسید. عبارت «فضا خمیده است» در لیست خبرهای هیجان انگیز قرار گرفته بود. جهانی که در فضا خمیده است باید جهانی نامحدود تلقی شود اما ممکن است سطح محدودی داشته باشد. برای فهم بهتر باید شباهت های آن با فضای سه بعدی (و نه چهار بعدی) را پیش چشم بیاوریم. برای مثال حشره ای را در نظر بگیرید که گرداگرد یک سطح کروی می چرخد و چون نمی تواند پایان آن را پیدا کند گمان می کند که آن سطح بی نهایت بزرگ است در حالی که در یک فضای تنگ و کوچک قرار دارد.
منبع: علم و دین، هانس کوک، ترجمه رضا یعقوبی، چاپ اول، نشر تمدن علمی، تهران 1395
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}